اون چقدر ساده ازم برید ورفتوانمود کرد که من و ندید ورفت
همه گفتن اون ازت بی خبره به خدا گریه هام وشنید ورفت
کم کم حس کرد که براش تکراریم یه عروسک جدید خرید ورفت

از من بریده ای و صدایم نمی کنی چون درد در منی و رهایم نمی کنی
گم گشته ام میان تماشای چشم تو از این جنون تلخ جدایم نمی کنی
هر شب چو باد می وزم از داغ یاد تو آخه چرا؟ چه شد که دعایم نمی کنی
من آخرین پرنده گم کرده لانه ام در آسمان خویش هوایم نمی کنی
امشب میان کوچه تو را جار می زنم اما تو باز رو به صدایم نمی کنی

تو رفتی و مرا در این شب های غربت تنها گذاشتی
با دلی که از عشق تو سرشار است  در کوچه باغ های بیقراری ام به دنبالت میگردم
اما می دانم که دیگر رفته ای بر نمی گردی  و میدانم که
تو رفتی و من ماندم بدون تو عشقی که نثار ره تو کردم
در سینه دیگری نخواهی یافت زان بوسه که بر لبانت افشاندم
شورنده تر اذری نخواهی یافت..

 

حرفها!!

آن کسی که با او خنده کرده ای را زود فراموش می کنی

ولی کسی رو با اون گر یه کردی هرگز فراموش نمی کنی

******

دیروز که داد زدم عاشقتم گفتی بلندتر بگو نمی شنوم

و امروز که به آرامی گفتم دوستت ندارم گفتی هیس چرا داد می زنی

******

کاش در دنیا سه چیز وجود نداشت:

1. دروغ    2. عشق   3. غرور

آن وقت کسی از روی غرور به عشقش دروغ نمی گفت

******

روزی که دلم پیشت گرو بود دستانم را فشردی گفتی نرو

روزی که دلت پیش دیگری مایل شد کفشانم را جفت کردی گفتی برو .

******

در انتظار اشک هایم مباش زیرا که این بار اشک هایم را در خفا خواهم ریخت

اشکهایی که ریشه اش نه از وفای توست ، اشکهایی که در پی جفای توست

******

آتشی که شوق زندگی را در دروازه های قلبم فروزان کرد

چه زود خاکستر شد !

******

و خندیدم به روزی که عشق مرد ،‌  رفاقت مرد  ،‌ و جای خالیش رو قدر نشناسی

گرفت و تنها جایزه ام این بود که : میخواستی نکنی !

******

عشق در نرسیدنه .... اگر به کسی رسیدی عاشقش نیستی

اما میتونی دوستش داشته باشی و از این دوست داشتن لذت ببری .

دوست داشتن از عشق بالاتره چون هوشیارتری .

******

اگر ماه بودم به هر جاکه بودم سراغ تو را از خدا می گرفتم

وگر سنگ بودم به هر جاکه بودم سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی به صد ناز شاید شبی روی بام من می نشستی

وگر سنگ بودی به هر جاکه بودم مرا می شکستی مرا می شکستی

******

یه روز مثل یه چیکه بارون از کنارم گذشتی .

اونروز هیچ وقت فکر نمیکردم یه روز تشنه می مونم ...

 

 

 
در کویر تشنه ی عشق من آبی ترین ستاره ام را به تماشا نشسته ام
دیگر نمی خواهم جسدی را که در سردخانه ی قلبم به یادگار نگاه داشته ام با خود حمل کنم
هر کجا که میروم یاد و خاطره اش آزارم میدهد عذاب می کشم
هزاران بار خواسته ام اورا در
گورستان ابدی دفن کنم اماولی هر بار که نگاهم به او می افتد ناقوس دلم برمی آورد که
دست نگه دار
عقلم به من راه سلامت را می نمایاند اما دلم از روی آتش می گذرد و مرا می سوزاند
همیشه اوست که در من حرف آخر را می زند
و من
به حکم او در اتش جهنم عشق
خاکستر می شوم

هیچ کس مثل تو نیست !

به خورشید گفتم  گرمی ات را به من بده تا به توهدیه بدهم، گفت: دستانش گرمی مرا دارند.
به آسمان گفتم : پاکی ات را به من بده، گفت: چشمانش پاکی مرا دارند.
از دشت، سبزی زندگی اش را خواستم، گفت : زندگی ات سبز تر از اوست.
از دریا بزرگی و آرامشش را خواستم، گفت : قلبت به اندازه اقیانوس است و آرامشت نیز.
از ماه تابندگی صورتش را خواستم، گفت: وقتی نگاهش می کنم خجل می شوم.
به فکر فرو رفتم من در قبال دستان گرمت، چشمان پاکت، سبزی زندگی ات، بزرگی و آرامش قلبت و صورت ماهت هیچ ندارم که به تو هدیه کنم جز...
این... بگیر نترس، می تپد برای تو و من چیزی ندارم جز قلبم!
 

به دنبال تو می گردم

به دنبال تو می گردم

تو ای تنها ترین سردار فتح قلب ویرانم تو ای شهزاده ی خوشبخت کاخ حسرت جانم تو ای زیباترین پروانه ی بی تاب شمع قلب سوزانم به دنبال تو می گردم که شاید چشمهایم را به چشمانت بدوزم  
تا نگاه خواهش دل را عیان سازم که شاید دستهایم را به دامانت بیاویزم و عشق خویش را با یک صدای لرزش ماتم بیان سازم
به دنبال تو می گردم
که قدری از حصار این جهان بیرون رویم و ساغری از باذه ی آتش به کام یکدگر ریزیم
که قدری از فراز عشق بالاتر رویم و درد را غم زار دل سازیم که قدری محو در چشمان هم باشیم...
به دنبال تو می گردم
تو ای تنها ترین سردار فتح قلب ویرانم تو ای شهزاده ی خوشبخت کاخ حسرت جانم
تو ای زیباترین پروانه ی بی تاب شمع قلب سوزانم

به دنبال تو می گردم که شاید چشمهایم را به چشمانت بدوزم
تا نگاه خواهش دل را عیان سازم که شاید دستهایم را به دامانت بیاویزم
و عشق خویش را با یک صدای لرزش ماتم بیان سازم
به دنبال تو می گردم
که قدری از حصار این جهان بیرون رویم و ساغری از باذه ی آتش به کام یکدگر ریزیم
که قدری از فراز عشق بالاتر رویم و درد را غم زار دل سازیم
که قدری محو در چشمان هم باشیم...