خاطره

اگه می خوای عشقتو به امتحان بکشی بهش بگو برو ...  

اگه رفتو دیگه بر نگشت بدون که از اول قسمت هم نبودین ! 

اما اگه برگشت بدون تا آخر عمر و تا آخرین نفس باهم خواهی بود...  

 

((بعد اون همه مدت آخرین حرفی که بهم زد: *بهت هیچ احتیاجی ندارم*  ))

 

 

 

 

همه ی درده منی تو غم دنیا که غمی نیست من ازت خاطره دارم  خاطره درد کمی نیست .  روبروی من عزیزم روزگار روشنی نیست دائم از حال تو میگم حال من  که گفتنی نیست . من یه عمره با خیالات لحظه لحظه  در نبردم با تو زنده بودم اما با تو زندگی نکردم . واسه من از تو گذشتن معنی یکی شدن شد  اوجه پر کشیدن تو اول سقوته من شد . قلبه من از باور تو فکر برگشتن نداره من به هر راهی که میرم به تو میرسم دوباره ...

من یه عمره با خیالات لحظه لحظه  در نبردم با تو زنده بودم اما با تو زندگی نکردم

رمانتیک

تو رو هر روز میبینم با این که رفتی از پیشم
منه دیوونه بی چشمات دارم دیوونه تر می شم
هنوز امیدوارم که تو برگردی به این خونه
به شوقه دیدنت خونه تا برگردی چراغونه
صدات کردم که برگردی همه گفتن که دیوونست
آره دیوونه بودم که هنوز عکست تو این خونست
چراغه خونه خاموشه تمومه شب تاریکه
منو باش فکر میکردم ته قصه رمانتیکه
دیگه این اخر قصه ست محاله دیگه برگردی
فقط ای کاش میگفتی چرا تنها سفر کردی
صدات کردم که برگردی همه گفتن که دیوونست
آره دیوونه بودم که عکست تو این خونست
چراغه خونه خاموشه تمومه شب تاریکه
منو باش فکر میکردم ته قصه رمانتیکه 

 

خدا دلم واست تنگ شد

 

 

وقتی می شد دل و به پنجره دوخت
یا میشد چشمها رو به جاده فروخت
هیچ کسی سراغ مارو نگرفت
هیچ کسی دلش برای ما نسوخت
غم اومد ثانیه ها رو غم گرفت
زندگی هم ما رو دست کم گرفت
غم اومد با دست های خاکستری
هر چی داشتم همه رو ازم گرفت
پشت ازدحام این ثانیه ها که دارند یکریز تیک تیک می کنند
حالا که عقربه های لعنتی بیخودی ساعت و تحریک می کنند
حالا که قلب همه سنگ شده
حالا که پای دلت تنگ شده
رو به آسمون کن و بهش بگو:
" آی خدا دلم واست تنگ شد

 

تو همون رویایی

تو همون رویایی من پر از مجنونم/من دماوندم که پای تو می مونم*عمریه بی حرکت پیش چشمت کیشم/تیشه بر می داری بی ستون تر می شم*تا دلت می لرزه از خودم کم می شم/تو خودت می ریزی بی صدا بم می شم*کوله بار غربت لایق شونت نیست/نرو از آغوشم هیچ کجا خونت نیست!!