من ماندگارم


سکوت، سکوت کردی سکوتی تلخ سکوتی که حتی نگفتی برای چه از کنارم می روی با رفتنت

بغضم ترکید و سکوتی که آن همه مدت با من بود شکست .آنقدر اشک ریختم تا قلبم کمی آرام

گرفت . چون تازه فهمیدم تو را در کنارم احساس نمی کنم همیشه چشمانم به در بود تا روزی

بیایی تا این سکوت لعنتی بشکند و به تو بگویم چقدر دوستت دارم و به داشتنت در کنارم

احتیاج دارم روزها و ماهها می گذرد اما باز هم یاد و خاطرت در ذهنم همیشه زنده است . لحظه

ای که بار سفر می بستی آهی از ته دل کشیدی و گفتی روزی برمی گردم ولی سالها از آن روز

لعنتی می گذرد اما هنوز هم برنگشتی و خبری از تو ندارم منتظرت خواهم نشست و اما تو ...تو

اگر می خواهی روی ...رو!! ولی بدان که من ،ماندگارم


آآغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن


آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن منو از این دلخوشی و آرامشم جدا نکن

من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم

منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه بوسیدنت برای من تولد یک نفسه

چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه نوازش دستای تو عادته ترکم نمیشه

فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جابذار به پای عشق من بمون هیچ کسو جای من نیار

مهر لباتو روی تن و روی لب کسی نزن فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من


شطرنج دنیـــــــــا


زندگـــــــــی شطرنج دنیـــــــــا و دل است قصه ی پررنج صدهامشکـــــــــل است شـــــــــاه دل
کـــــــــیش هوسها می شود پای اســـــــــب آرزوها در گـــــــــل است فیـــــــــل بخت ما عجب کج می رود در سر مـــــــــا بس خیالی باطل است ما نـــــــــسنجیده پی فرزین او غافل از اینکه حـــــــــریفی قابل است مهره های عمـــــــــر من نیمش برفت مهره های او تمامش کـــــــــامل است