معنی عشق

 معنی عشق

معنی عشق
همه شما بی شک عشق را تجربه کرده اید و هر کدام از شما هم معنی خاصی از عشق دارید و یا شاید

بعضی از شما هنوز نتوانستید معنی درستی از عشق داشته باشید. مطالب زیر معناهایی متفاوت از

 عشق است که خواندن آنها خالی از لطف نیست:
عشق، سرطان دوست داشتن است.
عشق، عقد دائمی ما با غربت است.
عشق، شماره تلفنی است که سالها بدنبال آن می گردیم.
عشق، آمپول ب کمپلکس معرفت است.
عشق، اتوبانی است که تا ته ابدیت می رود.
عشق، آسانسور حیات بشر است. وای بحال کسی که توی این آسانسور گیر کند.
عشق، قند متافیزیکی است که در دل آدم آب می شود.
عشق، شب نامزدی ما با جدایی است.
عشق، نردبانی است که ما را از خود بالا می کشد.
عشق، همان فعل انفعالی است که در برابر گل سرخ به ما دست می دهد.
عشق، عزرائیل زیبایی است که رسید، جسم ما رامی گیرد و قبض روح راامضا می کند
عشق، اولین آهی است که در آیینه کشیده ایم.
عشق، اولین حقوق ما از باجه معرفت است.
عشق،خرید وفروش پایاپای عاشق و معشوق است.
عشق، لک لکی است که روی درخت خاطرات ما لانه کرده دارد.
عشق، مقصد نیست، بلکه مرکبی است برای رسیدن به مقصد.
عشق، تنها مهمانی است که بدون دعوت وارد میشود،کافیست درخانه قلب را بازبگذارید.
عشق، یک لحظه آرامش است و هزار لحظه گرفتاری.
عشق، بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد.
عشق، صدای فاصله ها، فاصله هایی که غرق ابهامند.
عشق، تنها دردی است که بیماربدنبال علاج نیست، زیرا درد عشق برایش مطلوبتراز سلامتی است.

 ( بر گرفته ازکتاب عاشقانه با قلم، نوشته اصغر جدایی )
عشق، . . .
یعنی واقعاً عشق این همه معنا دارد! پس خوش به حال آنهایی که عاشقند و این همه معنی دارند...
خلاصه اینکه بی عشق ما سنگ، ما هیچ
 

با تو

  با تو

وقتی آموزگار گفت: عشق چند بخشه؟؟ دستم را

 بالا بردم و با خوشحالی داد زدم: یک بخش

فقط یک بخش ....... ولی وقتی تو را شناختم

 فهمیدم که عشق سه بخشه!! عطش دیدن تو شوق

 با تو بودن اندوه بی تو بودن

گریه های مادر

  گریه های مادر

یک پسر کوچک از مادرش پرسید چرا گریه میکنی؟ مادرش به او گفت چون من یک زن هستم پسر بچه گفت من نمیفهمم . بعد ها پسر کوچک از پدرش پرسید چرا مادر بی دلیل گریه میکند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید تمام زنها برای همه چیز گریه میکنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل شد ولی هنوز نمیدونست چرا زنها بی دلیل گریه میکنند. بالاخره سوالش را برای خداوند مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را میداند. او از خدا پرسید چرا زنها به آسانی گریه میکنند؟ خدا فرمود: زمانی که زنها را خلق کردم میخواستم که او موجود به خصوصی باشد. بنابراین شانه های اورا آنقدر قوی آفریدم تا بار همه دنیا را به دوش بکشد و همچنین شانه هایش آنقدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد. من به او یک نیروی درونی قوی دادم تا توانایی تحمل زایمان بچه هایش را داشته باشد. و وقتی که آنها بزرگ شدند توانایی تحمل بی اعتنایی آنها را نیز داشته باشد. به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن نا امید شده اند او تسلیم نشود. و همچنان پیش برود .به او توانایی نگهداری از خانواده اش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون آنکه شکایتی بکند. به او عشقی دادم که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد. حتی اگر آنها به او آسیبی برسانند به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد. همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد و به او این شعور را دادم که درک کند : یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیبی نمیرساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را می آزماید. و به او این توان را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند. ( و در آخر به او اشکهایی دادم که بریزد ) این اشکها فقط مال اوست. در هر زمانی که به آنها نیاز داشته باشد او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح بدهد چرا اشک میریزد. خدا فرمود : میبینی پسرم! زیبایی یک زن در لباسهایی که میپوشد و در ظاهر او نیست. در شیوه آرایش موهایش نیست بلکه زیبایی یک زن در چشمانش نهفته است. زیرا چشمهای او دریچه روح و قلب اوست" جایی که عشق او به دیگران در آن قرار دارد ...

 

تمام زندگی ام ..

تمام زندگی ام ..


اگه یه روز چشمات پر اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه

 کنی صدام کن. بهت قول نمی دم که ساکتت کنم.. .ولی قول

 
می دم که پا به پات گریه کنم


حکایت من و تو

  حکایت من و تو

حکایت من و تو حکایت دو خط متنافری است که هیچگاه به هم نخواهند رسید و

 حتی اجازه عبور یک صفحه را از میانشان نخواهند داد!!
کمی مقابلم بیا شاید که دو خط موازی شدیم آنوقت هر چند همیشه در مقابل هم خواهیم ماند و

هیچکدام کوتاه نخواهیم آمد اما حداقل صفحه ای ما را به هم مانوس خواهد کرد صفحه ای به نام زندگی...........
نمی دانم که در بینهایت ها در آنجا که همیشه حالتهای خاص رخ خواهد داد ما نقطه اشتراکی خواهیم داشت؟!!!!!!
و ای کاش حداقل دو خط متقاطع بودیم که در تمام دوران وجودمان یک نقطه اشتراک ما را به هم پیوند می داد.
و چه رویایی است لحظه ای که ما منطبق شویم و تمام لحظاتمان را اشتراک سازش و تفاهم پر کند!!!!!!!!!!! جرقه های ریاضی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تمام زندگیم تویی

   تمام زندگیم تویی

از من پرسید مرا دوست داری یا زندگانی را

گفتم : زندگانی را

قهر کرد و رفت

ولی افسوس که ندانست

که تمام زندگانی من او بود

 

فرشته من

 فرشته من

تو دنیا سه تا فرشته هست. ..یکی داره به پرندهای خوشکل غذا میده ..یکی داره به

 درد دل عاشق خوشکل ما گوش میده سومی همونی که من خیلی خیلی دوسش

دارم والان داره اینو میخونه