دوستی

دوستی

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

 

بین من و عشق تو فاصله ای نیست

 

گفتم کمی صبر کن گوش به من ده

 

گفتی که نه باید برم حوصله ای نیست

 

گفتم کمی فکر خودم باشم و آن وقت

 

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

 

رفتی تو خدا پشتو  پناهت ، به سلامت

 

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

به یاد دوست

به یاد دوست

یاد آن روز بخیر که در صفحه شطرنج دلت

شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم

میگویند نخستین عشق که در شباب جوانی وجود انسان را فرا می گیرد
هرگز فراموش شدنی نیست و آتش سوزنده آن عقل و دل ودین انسان را پایمال می کند.
من میگویم که عشق از نخستین روز تا واپسین دم حیات این بشر را چون شمعی فروزان
زنده نگه میدارد و نشاط و شادمانی بدو می بخشد .
دل بی عشق انسان را به دیار جنون می برد و بلای صاحبدلان عشق است و تماشای قد
سر و مانند یار .
ولی همین بلا مستی دل انگیزی دارد که شاید از سرچمه حیات ابدی فروزندگی خاصی را گرفته و منعکس میکند.
آنانیکه برای یک بوسه معشوغه وفادار جان می دهند کسانی هستند که درخشندگی
نور زندگانی جاودانی را در لبان سرخ فام زیبایان جهان احساس می کنند.
تو نیز از سرچمه حیات قطراتی چند نوشیده ای وگرنه چگونه ممکن است که تا این
حد فروزندگی حیات جاودانی از صورت زیبایت بتابد .

گر عشق من از پرده عیان شد عجبی نیست

پوشیدن این آتش سوزننده محال است

به غیر از تو نخواهم

به غیر از تو نخواهم

من به غیر از تــــو نخواهم ، چه بدانی ، چه ندانی

از درت روی نتــــــــابم ، چه بخوانی ، چه برانی

دل من میل تـــــــو دارد ، چه بجوئی چه نجوئی

دیده ام جـای تــــو باشد ، چه بـمانی ، چه نـمانی

مـن کـه بیمار تـــــو هستم ، چه بپرسی چه نپرسی

جان به راه تـــــــو سپارم ، چه بدانی ، چه ندانی

میتوانی به همه عـمر ، دلم را بفریبی

ور بکوشی ز دل من بگریزی ، نتوانی

دل من سوی تــــــو آید ، بزنی یا بپذیری

بوســــه ات جان بفزایـد ، بدهی یـا بستانی

جانی از بهر تـو دارم ، چه بخواهی چه نخواهی

شعرم آهنگ تــو دارد ، چه بخوانی چه نخوانی

ماه من

ماه من

 

خودم را بالا می‌کشم
بر شانه‌ی زندگی
تا دم ستاره‌ها
و می‌بوسم ذهن زیبای تو را

مثل ماهی
که به ماه می‌گوید
آب

یک جرعه می‌نوشم و
تو را مزه مزه می‌کنم
در لابلای کلمات.

باورم کن

باورم کن

 

اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمی دم که می خندونمت ولی می تونم باهات گریه کنم

اگه یه روز نخواستی به حرفای کسی گوش کنی بهم بگو .... قول می دم که خیلی ساکت باشم

اگه یه روز خواستی در بری حتما خبرم کن قول نمی دم که ازت بخوام بمونی اما می تونم باهات بدوم

اگه یه روز سراغم رو گرفتی و خبری ازم نشد سری بهم بزن احتمالا بهت احتیاج دارم

اما اگه یه روز رفتی و دیگه برنگشتی بهت قول نمی دم که منتظرت می مونم اما ازت می خوام وقتی اومدی یه شاخه گل رو قبرم بذاری

راه نرفته

راه نرفته
 

 

 

فال نامه

فال نامه
برای دیدن فال خود کافیست اول در دل نیت کنید سپس بروی یکی از دایره ها کلیک کنید