هنوزم دوستت دارم


 

 منتظری چه اتفاقی بیفتد؟
اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست؟

اینکه دیگر در اتاق عروسکهایم
پشت دریچهء تنهاییم
زیر بالشهای خیس از گریه ام
هوای تازه ندارم
کافی نیست ؟
منتظری چه اتفاقی بیفتد ؟
اینکه از چشمهای شب زده ام بجای باران برف ببارد ؟
اینکه ستاره ها در آسمان برای نیاز نیمه شبم
راه باز کنند ؟
اینکه تمام پروانه ها و پرستوهای سرگردان
بعد دعاهایم آمین بگویند ؟
نه عزیز دلم !
هیچ اتفاق مهمی نمی افتد !
جز پژمردن چشمهای سرخ و سیاه من
جز به خاک افتادن ساقه های احساس ِ بچه گانه ام
جز ترک خوردن شیشهء اعتماد عجیبم
جز به خواب رفتن هوس یک قدم زدن
زیر آفتاب بعد از ظهر
پشت بلندترین ردیف شمشادهای خیابان

منتظری بمیرم تا برگردی ؟
اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست ؟ 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
D E L A K یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 ب.ظ http://DELAK.BLOGSKY.COM

آتشی هستی در وجودم که همیشه از خاموش کردنش می ترسم !
وهمه اینها به خاطر این است که تو در قلبم ریشه کرده ای
و در عمق روحم و قلبم جای گرفته ای
از بی تو بودن همیشه می ترسم
نبودنت مرا دیوانه می کند
به روزهای بی تو بودن..................
سلام
گرچه دیر ولی اوینار به روز است
منتظر حضور شما هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد