سیب ...

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت.


نظرات 2 + ارسال نظر
پاییز برگ ریزان سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:18 ق.ظ http://azi.blogsky.com

سلام
انتخاب زیبایی بود

باران یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:19 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد