با هم بودن ....

 

یه وقتهایی که بهش میگن وقتهای باهم بودن ، دوست داری به ساعت نگاه کنی و ببینی عقربه

هاش حرکت نمی کنه ....... دوست نداری احساس کنی ساعتت خرابه ........ دوست داری تمام

ساعتها متوقف شده باشه و زمان نگذره ............ دوست داری تو همون لحظه باقی

بمونی  ...... دوست داری دستش تو دستت باشه ، همین که گرماشو حس کنی برات کافیه ......

دوست داری  فقط نگاش کنی ، همین که احساس کنی  عاشقته و اینو از چشماش بخونی برات

لذته ....... دوست داری سرتو بزاری رو شونه هاش و آرامش بگیری ، و همین که احساس

کنی اون شونه ها امن ترین جای دنیاس برات کافیه ...... دوست داری اونقدر بهش نزدیک

باشی که هیچکس نتونه جداتون کنه و همین که گرمای نفسهاشو رو صورتت احساس می کنی

دلت قرص میشه ........ دوست داری فریاد بزنی ......... دوستت دارم ............ اما

صدات در نمیاد ......... شاید خجالت می کشی ......... و شاید نمی خوای سکوتوبشکنی ....... 

و شاید با خودت میگی گفتن نمی خواد اون که می دونه من عاشقشم ..............

بگذار سر به سینه من

تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی ، گرمتر بتاب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد