شاید هیچ وقت به این فکر نکرده باشی



شاید هیچ وقت به این فکر نکرده باشی که یک روزی بالاخره باید از جمع خانواده جدا بشی و

یک زندگی و یک خانواده جدید رو خودت تشکیل بدی . شاید هم به این مساله فکر کرده باشی ،

 نمی دونم . این چند وقت برخلاف اینکه سرم خیلی خیلی شلوغ بوده سعی کردم که یکمی

 در این مورد مطالعه کنم و شاید به نتایج جالبی هم رسیده باشم ! یکی از چیزهایی که در

طول این مدت به اون رسیدم این بوده که آدمی که واقعا دوست داره هیچ نمی تونه بهت بگه

عاشقتم ، در حالیکه اون کسی که بهت میگه عاشقتم ممکنه همیشه قلبا و واقعا تو رو دوست

 نداشته باشه . چه می دونم ، اصلا این عشق چیه که یک دفعه سراغ آدم میاد . همیشه سعی

کردم بفهمم که عشق واقعی به چه جیزی میگن . البته مطمئن نیستم ولی شاید به جوابم رسیده باشم ،

 عشق واقعی عشقی هست که حقیقتش با چیزی که رخ میده یکی باشه ! نمی دونم . اصلا

 امروز چرا اینجوری شدم ؟! امروز چرا دستم به کیبرد نمیره . چرا همه چیز تو ذهنم هست ولی

 چه تو ذهنم برای گفتن نیست . نمی دونم چرا این چند وقت سردرد تمام مدت دارم . چرا و واقعا چرا ؟

 فکرم کجاست ! این عشق چیه که وقتی به جون آدم میفته دیگه هر کاریش که میکنی از ذهنت

بیرون نمیره ! یک بار و فقط با یک نگاه میاد سراغت و اگر عشقت واقعی باشه دیگه با یگ نگاه از یادت نمیره .

نمی دونم والا اصلا حوصله دارید این حرفها تکراری رو گوش کنید یا نه ! اگر نمی تونی

 بهش بگی که عاشقتم ، عاشق شو .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد