دستم نه،
اما دلم به هنگام نوشتن نام تو می لرزد!
نمی دانم چرا
وقتی به عکس ِ سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین
نگاه می کنم،
پرده ی لرزانی از باران و نمک
چهره ی تو را هاشور می زند!
همخانه ها می پرسند:
این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است،
که در بام تمام ترانه های تو
رد ِ پای پریدنش پیداست؟
من نگاهشان می کنم،
لبخند می زنم
و می بارم !
وبلاگتون واقعا عالیه مخصوصا آهنگش من واقعا ازت ممنونم که این اهنگ رو انتخاب کردی محشره