هنگام نوشتن اسم تو

دستم نه،
اما دلم به هنگام نوشتن نام تو می لرزد!

نمی دانم چرا
وقتی به عکس ِ سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین
نگاه می کنم،
پرده ی لرزانی از باران و نمک
چهره ی تو را هاشور می زند!
همخانه ها می پرسند:
این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است،
که در بام تمام ترانه های تو
رد ِ پای پریدنش پیداست؟
من نگاهشان می کنم،
لبخند می زنم
و می بارم !

نظرات 1 + ارسال نظر
عسل سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:40 ب.ظ

وبلاگتون واقعا عالیه مخصوصا آهنگش من واقعا ازت ممنونم که این اهنگ رو انتخاب کردی محشره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد