وقتی چمدانم را به قصد رفتن بستم

وقتی چمدانم را به قصد رفتن بستم ،

نگفتی: (( عزیزم این کار را نکن .))

نگفتی : برگرد و یک بار دیگر امحتان کن ،

وقتی پرسیدم دوستم داری یا نه ؟

روی برگرداندی

حالا من رفته ام و تو تمام چیز هایی که نگفتم می شنوی

نگفتی : عزیزم متاسفم چون من هم مقصر بودم

نگذاشتی اختلاف ها را کنار بگذاریم

چون تمام آنچه میخواستیم – عشق و وفاداری و مهلت – بود

گفتم  : اگر راهت را انتخاب کرده ای من سد آن نخواهم شد

لحظه رفتن مرا در آغوش نگرفتی و اشکهایم را پاک نکردی

نگفتی: (( اگر تو نباشی زندگی برایم بی معنی خواهد بود ))

و حالا من رفته ام تا تو با تمام چیز هایی که نگفتم زندگی کنی

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد