دلتنگم

 دلتنگم


پشت شبی از پشت یک تنهایی نمناک وبارانی تورا با لهجه گل های نیلوفر ی صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
وتو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران وسرگردان چشمانی است رویایی
ومن تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت ومن بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را بر روی اشکی از جنس غروب ساکت ونارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی نمیدانم چرا؟شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا؟تاکی؟برای چه؟
ولی رفتی وبعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
وبعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توام
برگرد !
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
وبعد از این همه طوفان ووهم وپرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
توهم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
ومن در حالتی مابین اشک و حسرت وتردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
ومن در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
نمیدانم چرا ؟شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

تنهایی

نظرات 1 + ارسال نظر
مینا شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:04 ب.ظ

فوق العاده بود
شما شاعر بسیار توانایی هستید
من از بعضی جمله های شما به کوچه های عشق معنوی وخدایی میرسم نمیدانم چرا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد