انتظار...
انتظار...

من تنهاترین فریاد در اوج صدایم

من عاشقانه ترین نگاه

در کشتی وجود تو ام

من می خواهم زنده بمانم

تا با تو باشم

با تو بخوانم

چرا که بی تو می میرم!

تمام حرف های من

فریاد قلب من است

وتمام آنها از آن توست

من زردترین پاییزم

در فصل نگاهت

پس آن را در یاب وبا برق چشمانت

غروبش را همراه باش

کسی چه می داند که فردا چه خواهد شد ؟

شاید تقدیر

دستان پر صلابتش را به سویم دراز کند وشاید هم نه

ولی تا آن روز به امید رسیدن به نگاهت

در انتظار می نشینم

زندگی جست و جوی نیمه هاست در پی نیمه ها


دکتر علی شریعتی