دفتر تقدیر

در آستانه ی کوچه زندگی,دفتر تقدیرم را نظاره می کنم
که دستان قدرتمند سرنوشت آن را ورق می زند
و نوشته هایش را با قلم قسمت تغییر می دهد
آرزوی این را داشتم که روزی بتوانم بوته سرنوشت را
از ریشه بخشکانم
تا هیچ وقت نتواند دفترم را با دستان بی مهرش ورق زند
و آنان را که دوستشان دارم هیچ گاه با تکرار واژه قسمت
از من نگیرد 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد